- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
«زمانی که هم خانه ی داوینچی بودم» جلد اول از مجموعهی «بچهمحل نقاشها» است. محمدرضا مرزوقی که در دوران کودکی آرزوی نقاش شدن داشته، نوشتن این مجموعه را ادای دِینی به دوران کودکی خود میداند.
چه حالی پیدا میکنی اگر لای دستنوشتههای مرموز داییات این نوشته را پیدا کنی؟
«در زندگی هر آدمی گاهی پیش میآید که آدمهای بزرگی سر راهش سبز شوند. من خودم سر راه آدمهای بزرگ سبز شدم. یکی از این آدمهای بزرگ، لوئوناردو داوینچی بود.»
مانی و باقی بچههای فامیل این را لای دستنوشتههای «داییسامان» پیدا میکنند و پیش خودشان فکر میکنند دایی عجب آدم خیالبافی است! مگر میشود او سر راه داوینچی سبز شده باشد و بعد هم با او همخانه شده باشد؟بین دایی و داوینچی حداقل چهارصد سال فاصلهی زمانی است! اما طبق ادعای داییسامان، او و داوینچی با همدیر کلی ماجرا داشتهاند. آیا داییسامان راستی راستی داوینچی را از نزدیک دیده و در خانهی او زندگی کرده؟بچهها اولش مطمون نیستند، تا اینکه با یک سر نخ به راز داوینچی و داییسامان و سرنوشت «ژکوند» پی میبرند.