در حال بارگذاری ...

دفتر خاطرات هیولاها 9 - غرش شبح ترن هوایی

دسته بندی: کتاب نوجوان
ناشر: پرتقال
ناموجود
متاسفانه این کالا در حال حاضر موجود نیست. می‌توانید از طریق لیست پایین صفحه، از کالاهای مرتبط این کالا دیدن نمایید
مشخصات کالا بیشتر
توضیحات
بیشتر
  • توضیحات
  • مشخصات کالا
  • نظرات کاربران
دفتر خاطرات هیولاها 9 - غرش شبح ترن هوایی
توضیحات

” الکساندر پاپ “، پسری با مو های فرفری و چشم های قلمبه و لاغری است که به تازگی به شهر ” استرمانت ” مهاجرت کرده و به مدرسه جدید می رود و موفق شده است دوستان جدیدی مثل پسری قلدر و اما صمیمی به اسم ” ریپ ” پیدا کند. او در اولین روز مدرسه با عروسک های بزرگ و بادی مواجه شد که باعث شد حسابی بترسد و با آن ها درگیر شود و فکر کند آن ها هیولای ترسناکی هستند. بعد از آن هم با ورود به مدرسه یک دفترچه ی خاطرات عجیبی به اسم م. ف. م. ه پیدا می کند که داخلش پر از تصاویر و توضیحاتی راجع به هیولای های استرمانت است. او تصمیم می گیرد تا دیگر هیولا های شهر را پیدا کند و با آن ها بجنگد و با پیدا کردن هیولا های جدید، او هم اطلاعات هیولاهایش را داخل دفترچه بنویسد تا اگر دوباره خودش یا کسی با هیولا ها مواجه شد بداند چه طور آن ها را شکست بدهد. الکساندر، ریپ و ” نیکی “، دو تا از صمیمی ترین دوستانش در شهر جدید بر اساس اسم دفترچه، گروهی را به اسم ماموران فوق سرّی مبارزه با هیولا ها تشکیل داده اند که به کمک هم دیگر تصمیمات الکساندر را اجرا و از شهر محافظت کنند. حالا در این میان خانم ” وندرپانتز ” اردویی برای بچه ها ترتیب داده است که آن ها به همراه آقای ” هارسلی ” منشی و همه کاره ی مدرسه و خانم ” تالو ” مربی بچه ها به یک شهر بازی فوق العاده ایمن بروند. شهربازی که در آن ایمنی حرف اول را می زند و از ترن هوایی های شیب دار و خانه های ترسناک اشباح و وسایل سرعتی خبری نیست و با ورود به آن جا همه باید کلاه ایمنی سرشان بگذارند. بعد از رسیدن به شهر بازی نیکی و ریپ و الکساندر تصمیم می گیرند به سراغ شعبده باز شهربازی بروند تا آینده شان را پیشگویی کند. آن جا الکساندر متوجه می شود که تمام وسایل این شهر بازی به طرز عجیبی قیچی شده اند مثل پرده های اتاق شعده باز که با گوی جادویی اش پیش بینی کرد که در ترن هوایی شهربازی یک هیولا به انتظار الکساندر نشسته است. یا زنجیر های ایمنی بازی های دیگر و … بعد از آن هم خانم تالو بچه ها را به گروه های دو نفره ای مثل ریپ و خودش، نیکی و الکساندر، آقای هارسلی و دوتی و… هر یک به سمت بازی ای رفتند. آقای هارسلی و دوتی سمت باغ وحش شهر بازی رفتند و حتی هنگام ناهار هم برنگشتد و این باعث شد خانم تالو از ریپ و الکساندر که بچه های شجاعی هستند بخواهد به دنبال آن ها بروند و آن ها هم نیکی را همراه خود بردند. در راه متوجه شدند که پیشگویی های شعبده باز و وجود آن هیولا درست از آب در آمده و آقای هارسلی و دوتی را دچار مشکل کرده است و…


کالاهای مرتبط

خانه
دسته ها
جستجو
0 سبد
پروفایل
بیشتر
دسته بندی ها
کناب عمومی
کودکان
نوجوانان
کالاهای فرهنگی
نوشت افزار