- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
بسیار پیش آمده که آدمهای خوب دوروبرمان را در حال انجام کارهای بد ببینیم! کارمند محترمی که سالها یک مسیر مستقیم را از خانه به محل کار میرفته و بعد در آخرین سال کاری او را به جرم اختلاص میگیرند. خانم خوبی که ده سال با همسرش زندگی کرده و مادری مهربان برای سه فرزندش بوده و در اوایل میانسالی خبر خیانتش را میشنوید.
دبی فورد معتقد است که باید درک کنیم که انسان جمع اضداد، مجموع خوب یا بد، روشنایی و ظلمت، ضعف و قدرت، استعداد و حماقت است و تمامی آدمها بالقوه تمام صفات خوب و بدی که میتوانید تصور کنید در خود دارند؛ تنها در این صورت است که روندی رو به رشد در شخص آغاز خواهد شد. هر صفتی که در دیگران میبینید از قتل و تجاوز گرفته تا وقف شدن برای یک خیریه در ما وجود دارد. وضعیت آدمی در هر لحظه در یکی از این دو قطب است.
در واقع مسیله اصلی این کتاب این است که بسیاری از آدمها بر اساس شرایطی که در آن زندگی میکنند بسیار ناآگاهانه تصمیم میگیرند یک پرسوناژ و یا ماسک برای خود انتخاب کنند. این ماسکها معنای زندگی شخص میشود تا درون آسیبدیده آنها را التیام ببخشد. در واقع اشخاص تصمیم میگیرند بخش اعظمی از خود را انکار کنند و ندید بگیرند تا بتوانند دوست داشتنیتر باشند، بتوانند عشق و توجهای را که به آن محتاج هستند، دریافت کنند.
یکی از رازهای مهمی که در این کتاب از آن پرده برداشته میشود این است که خودهای زیادی درون «خود» ما وجود دارد زیرا ما به عنوان انسان مستعد هر کیفیت و خصوصیتی هستیم. هیچ چیزی وجود ندارد که بتوانیم ببینیم و قضاوت کنیم و خودمان نباشیم. ما همه نوریم و تاریکی، گناهکار و قدیس، عاشق و معشوق. ما هم مهربان و خوش قلبیم و هم بدجنس و بیعاطفه. درون من و تو هر خصوصیتی که در انسان میشناسیم، وجود دارد. اگرچه ممکن است ما از وجود تمام این ویژگیها آگاه نباشیم اما باید بدانیم آنها جایی درون ما نهفتهاند و ممکن است هر لحظه و هر جا خود را نشان دهند. فهمیدن این موضوع به ما اجازه میدهد بفهمیم چرا «آدمهای خوب» قادر به انجام چنان «کارهای بدی» هستند و از آن مهمتر اینکه چرا ما گاهی به بدترین دشمن خودمان تبدیل میشویم.
درک این موضوع که چرا آدمهای خوب کارهای بد میکنند و چرا ما به بدترین دشمن خود تبدیل میشویم یکی از مهمترین کنکاشهایی است که باید در زندگی انجام دهیم. پرده برداشتن از ظلمت عمیق و نهفتهای که همه انتخابهای ما را تحت تأثیر قرار داده و به تمامی تجارب انسانی ما راه پیدا میکند سفری بسیار شگفتانگیز و آگاهیبخش است. این سفر ما را به قلب دوگانگی نور و ظلمتی میبرد که درون یکایک ما حکمرانی میکند، نبردی سخت و در عین حال جالب چرا که اغلب ما حتی نمیدانیم چه کسی هستیم. ما برای دیدن دنیا از چشماندازی که میشناسیم راههای زیادی میپیماییم و هر کاری گمان میکنیم برای حفاظت از خود لازم است انجام میدهیم چه خوب و چه بد. به همین خاطر است که در این نبرد باید قدم از راهی که سالها پیمودهایم بیرون بگذاریم و مکانیزمهای نهفتهای که موجب آسیب زدن به خود و اطرافیانمان گشته است بشناسیم.
این جستجو در دوگانگیها، ابهامات و دورنگیهای ذات خود مستلزم آن است که ما هرچه را انکار کردهایم صادقانه بپذیریم، برای هرچه شرمسار بودهایم همدردی کنیم و از هرچه ترسیدهایم با شجاعت روبهرو شویم. این فرایند نه برای سرپوش گذاشتن است، نه برای فرار کردن و نه برای وانمود کردن اینکه هر کاری به ضرر خود و دیگران انجام دادهایم چندان مهم نبوده است. این فرایند ما را وادار میکند به رفتارهای مخربمان بیندیشیم و تأثیر آنها را ناچیز نپنداریم، اعتراف کنیم به چه قیمتی برایمان تمام شدهاند و چگونه به بدترین دشمن ما تبدیل شدهاند. برای پایان بخشیدن به این خودویرانگری ما باید خود را به چالش بکشیم و دریابیم چگونه با اولین جدایی از ذات ناب خویش یک خود ساختگی یا آنگونه که من در این کتاب از آن نام بردهام «خود دروغین» ساختهایم. خود دروغین ما موجودی است که ما را به راههای اشتباه میکشاند، رابطههای ما را تباه و رؤیاهایمان را نابود میکند.