- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
پسری که پدرخوانده اش مرگ بود و داستانهای دیگر - قصه ها و افسانه های گریم 1
توضیحات
«در زمانهای گذشته مرد فقیری زندگی می کرد که ۱۲ فرزند داشت. او مجبور بود بام تا شام کار کند تا فقط بتواند برای آنها نان تهیه کند. اما وقتی سیزدهمین فرزندش به دنیا آمد نمیدانست چطور شکم او را سیر کند برای همین به جادهی بزرگ شهر رفت و تصمیم گرفت اولین مردی را که میبیند، پدرخواندهی فرزندش کند. اولین کسی که با او برخورد کرد شیطان بود. شیطان گفت: به دنبال چه میگردی؟ میخواهی من پدرخوانده فرزندت شوم؟ من به او مال و ثروت فراوان میدهم و همه آرزوهایش را برآورده میسازم.»