- توضیحات
- مشخصات کالا
- نظرات کاربران
بابی برنز، پسر نوجوانی است که پدرش مبتلا به بیماری افسردگی ناشی از جنگ است. او در دهکده ی ساحلی به نام کیلی در نیوکسل انگلستان که دارای زغال سنگ است، زندگی می کند. مردم در این شهر به کار جمع آوری ذغال سنگ از دریا مشغول هستند. روزی او همراه با مادرش با مردی ژولیده و بی خانمان به نام مک نالتی رو به رو می شود که آتش می خورد و کارهای عجیب و غریب می کند. او معرکه گیر است و شعبده بازی می کند و به نظر موجی می آید.
در این شهر و در انگلستان نگران جنگ هستند. سال ۱۹۶۲ است و روسیه موشک های اتمی اش را در کوبا کار گذاشته و مستقیم امریکا را نشانه گرفته است و هر آن ممکن است شلیک کند. مک نالتی که آتش خوار و از همرزمان پدر بابی در سال ۱۹۴۲ در جنگ برمه است، هیچ چیز از گذشته را به خاطر ندارد و یا شاید می خواهد گذشته را فراموش کند، او که صدمه دیده ی جنگ است و همه چیزش را از دست داده، هیچ سرانجامی به جز یک مرگ غم انگیز ندارد….